رفت، اومد؛ رفت، اومد
آخرین ویرایش 1402/08/23 دسته بندی منبریه
رفت. اومد. اللهم صل علی… رفت. نذاشت صلوات منعقد بشه! اومد. رفت. این سری حتی نذاشت صلوات رو شروع کنیم. بهنظرم اشتباهه بین این رفت و آمدها نقطه بذارم. درستش اینه که ویرگول بذارم چون انقدر این رفت و آمدها کوتاه هستن و سریع اتفاق میاُفتن که تو یک جمله هم میشه جمعشون کرد و از سرشون هم زیادیه. اومد، رفت.
باز خرداد شد و خورشید، هوا ورش داشت و زیر شعلههای وجودی خودش رو زیاد کرده و بیتوجه به این که ایران، برق از سرش میپره و دچار اگزمای پوستی و زیرپوستی میشه، هر روز داره رکورد خودش رو در افزایش دما میشکنه. عجیبه این سری دیر کرد و نیومد. برق رو میگم. عه، اومد.
باز به برق که اگه میره، بر میگرده. ولی شما قیمتها رو ببین. میره بالا ولی هیچ برگشتی در کار نیست. عه، رفت. برق رو نمیگم، قیمت روغن رفت بالا. دیگه نه میشه چیزی رو سرخ کرد و نه میشه غذای چرب و چیل خورد. البته بهتر، دیگه نگران بالا رفتن تریگلیسرید و کلسترولمون نیستیم. اینجاست که میگن هیچ گرونی بی علت نیست.
خدا رو شکر که قدرت خریدمون میآد پایین و نمیتونیم با خرید یک سری چیزهای مضر مثل برنج، تناسب انداممون رو بهم بریزیم. ما ایرانیها عادت کردیم که روزی حداقل یک وعده برنج بخوریم. بعد میآیم از این که شکممون بهصورت داغونی تو آفسایده، ناله میکنیم.
باز رفت. این دفعه دیگه برق بود. داشتم میگفتم؛ قدرت خرید که بیاد پایین و نتونیم چیزی بخریم، دیگه تو خونه سر این که کی بره نون بخره دعوا نمیشه و بنیان خونواده محکم میمونه و به حول و قوه الهی، کمر آمار طلاق میشکنه. آخجون؛ اومد. آبمون اومد. از صبح قطع بود و هر چی به اداره آب زنگ زدم جواب نمیدادن و بالاخره جواب دادن که: «چیه؟ شما هم از قطعی برق شکایت دارید؟» گفتم: «نه ما فقط مشکل آب داریم؛ مگه اونجا اداره آب نیست؟ یعنی من با اداره برق تماس گرفتم؟ » گفت: «نخیر، اینجا نه اداره آبه نه اداره برق؛ اینجا سازمان نیروهای مسلحه، شما اعتراضی دارید؟ » سریع قطع کردم گوشی رو رفتم سر کوچه تو صف آب معدنی یه بسته بگیرم که بتونیم با خیال راحت به سرویس بهداشتی بریم.
جای شما خالی تو صف آب بودیم که بالاخره برق اومد. اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم رو تا آخر گفتیم و برق نرفت و تا الآن هم که آفتاب غروب کرده، هست.
جلوی کولر لم دادم روی مبل و دارم تو گوگل در مورد مضرات روغن، برنج و انواع نون مطالعه میکنم. این یعنی هم برق هست، هم آب. عه رفت، نه رفتن. شما هم برید.
انتشاردهنده علی حمیدی
من علی حمیدی عاشق نویسندگی هستم. هر از مدتی مطالبی در این خصوص در وبلاگ شخصیم منتشر می کنم. خوشحال میشم که من را دنبال کنید.
می ترسم بنویسم این جا برق نمیره یهو برق قطع شه. تلخ خندیدیم🌹
نترسید، اینجا بنویسید؛برق نیست و پیام شما نمی رسه.
خدایا شکرت😉
چقدر خوب و روان می نویسید
و صد البته عنوانی که انتخاب می کنید هم خیلی معماگونه و جالبه. کاریکاتور هم عالی
راستی ، دیوی خانه ما که تلفن زده بود بپرسه چرا رفته، گفته بودن فیوز شاید فیوز شما رفته اگر نه برق همه هست.
دیوی ایه دیگه، من نمیتونم رفت و نرفتش را تشخیص بدم.
🙏
سپاس از شما خانم صفایی عزیز، شما بسیار بسیار به من لطف دارید و لطفا فیوز خونه تون رو درست کنید.
علی حمیدی فوق العاده💯
علی حمیدی فوق العاده